توهم عاشقی

توهم عاشقی
درکنارتو

فکر میکنید چرا گاهی در روابطی می مانیم که هیچ توجیهی برای ادامه آن نداریم ؟ولی باز در آن می مانیم ؟رابطه ای که در آن تحقیر می شویم ، توهین می بینیم ،مورد خشونت و خیانت واقع میشویم ولی باز تحمل میکنیم ،و برای توجیه این صبوری نا به جا مرتب می گوییم ( آخه خیلی عاشقشم ، اصلا این آدم رو یه جور عجیبی دوست دارم ، با این همه بدی بازم خیلی عاشقشم و…)،این نوع رابطه یک رابطه ناسالم است .
وقتی شما در یک رابطه ناسالم مدتها باقی می مانید ،غرورتان خدشه دار میشود ،اعتمادبه نفس و عزت نفستان آسیب جدی می بیند ،در چنین شرایطی گویی چیزی درونتان از بین رفته و شکسته که تنها راه ترمیمش را بودن با یار خطا کرده می بینید ،
چون می خواهید غرور شکسته شده تان را از طریق نمایش او به دیگران بند بزنید،می خواهید به دیگران نشان دهید که (دیدید منو دوست داشت ، دیدید نتونست از من بگذره ودیدید…)ولی راه را بسیار اشتباه میرود ،توجه کنید یک رابطه ناسالم شما را هر روز گرفتار و گرفتارترمیکند،یواش یواش به رنج کشیدن عادت میکنید ،تصور میکنید این رنج یک شیوه زندگی است ،خودتان را با توهم عشق در یک رابطه ناسالم گرفتارنکنید،
عشق آلوده به خیانت و خشونت و توهین نیست ،عشق به شما قدرت و اعتماد به نفس میدهد ،چیزی که در یک رابطه نا سالم به هیچ وجه اتفاق نمی افتد .
اگر درگیر چنین روابطی هستید حتماً نیاز به کمک یک روانشناس دارید تا بتوانید عشق را از توهم تشخیص دهید و معمار زندگی خود باشید.

ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﭘﺸﺖ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺍﯾﺴﺘﻨﺪ ﻭﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﺷﮑﻠﯽ ﺧﺎﺹ ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . ﺍﯾﻦ ﻭﻇﯿﻔﮥ ﻣﻮﻧﺚ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ
ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺵ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺧﻄﺮﺍﺕ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺩﺭﻭﻥ ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ ﮐﻨﺪ . ﺧﻄﺮﺍﺗﯽ ﻫﻤﭽﻮﻥ: ﺣﺎﻻﺕ ﻭ ﺧﻠﻖ ﻭ ﺧﻮﻫﺎﯼ ﻣﺘﻐﯿﺮ ‏[ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ، ﺧﺸﻢ، ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ، ... ‏] ،ﺗﻮﺭﻡ ﮐﺎﺫﺏ ﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻫﯽ ‏[ ﯾﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﯿﻨﯽ‏] ، ﺁﺳﯿﺐ ﭘﺬﯾﺮﯼ ﺭﻭﺍﻥ، ﺯﯾﺎﺩﻩ ﺧﻮﺍﻫﯽ. ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺍﻣﻮﺭﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻧﺒﻮﻍ ﺯﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﺒﻮﻍ ﻣﺮﺩ. ﻣﺮﺩ ﻭﻇﯿﻔﮥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ
ﺩﺍﺭﺩ، ﺍﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺯ ﺧﻄﺮﺍﺕ ﺁﻥ . ﯾﮏ ﺧﻄﺮﺑﺰﺭﮒ، ﺭﻭﺵ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ ﺭﺍ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺩﻭﯼ ﺯﻭﺝ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺩﺭﻭﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺤﺎﻓﻆ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﯿﻄﻪ، ﺧﻄﺮﺍﺕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﮐﺎﺷﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﺰﺩ.ﻭﻗﺘﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺯﻭﺝ ﻫﺎ ﺍﺯ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻣﺜﻞ ﺩﺍﯾﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺟﺪﺍ ﻭ ﻣﺸﺨﺼﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﮐﻤﯽ ﻫﻢ ﭘﻮﺷﺎﻧﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﺯﻭﺝ ﻫﺎ ﺟﺒﻬﻪ ﺍﯼ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻭ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺍﯼ ﺧﺎﺹ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ . ﺯﻭﺝ ﻫﺎ ﭘﯿﺮ ﻭ ﭘﯿﺮﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﻧﺪ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﮐﻤﯽ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﻍ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﻣﺴﺎﺣﺖ ﻫﻢ ﭘﻮﺷﺎﻧﯽ ﺩﺍﯾﺮﻩ ﻫﺎ ﺯﯾﺎﺩ ﻭ ﺯﯾﺎﺩﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻧﻮﻋﯽ ﻫﻤﮕﻨﯽ ﭘﺪﯾﺪ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ.
ﺭﺍﺑﺮﺕ ﺟﺎﻧﺴﻮﻥ / ﺯﻥ ﺩﺭﻭﻥ

تعداد بازید: 1450     تاریخ ثبت: 1394/08/12

پیشنهاد ما به شما