همه چیز درباره عشق سالم، عشق ناسالم و ازدواج

همه چیز درباره عشق سالم، عشق ناسالم و ازدواج زندگی بازی نیست. شوخی نیست. یک ثانیه و یک ریع و یک ساعت نیست. زندگی مشترک، قصه همراهی یک عمر است. عمر با ارزشی که اگر راه و همراه را درست انتخاب کنی، در مسیر سبز رشد و لذت و تعالی می افتد و اگر جز این باشد، بازی برده یک عمر را خواهی باخت و نه تنها فردایت تباه می گردد ، عشق زیبای امروزت هم لجن مال خواهد شد و لباس ما چنانچه درخور و اندازه و شایسته ما نباشد، تنگ یا گشاد باشد، هرچند در قامت دیگری به اندام و فاخر بنماید، لحظات ما را با فشارهای روحی و جسمی خراب می کند. بزرگی می گوید: ازدواج چونان گردن بند است. بنگر که به گردن خویش چه می آویزی. الماس یا خر مهره؟! شبکه ایران به بهانه هفته ازدواج گفتگویی با پریسا عزیزی، روانشناس و مشاور خانواده انجام داده است. برآیند آن را در پی بخوانید:

 

- تعریف شما از ازدواج چیست؟
ازدواج یعنی یکی شدن. یکی شدنی که با رشد و محدودیت توامان است؛ چرا که هر انسانی یک منیتی دارد و در ازدواج قرار است که از دو "من" متفاوت ، یک " ما" ساخته شود.


- سن ازدواج از نظر شما چه سنی است؟
سن ازدواج به پختگی فرد بستگی دارد و این پختگی در جوامع مختلف و حتی در برهه های زمانی مختلف در یک جامعه نیز متفاوت است. از طرفی نوع تربیت و سبک زندگی و فرهنگ خانواده نیز در این امر بی تاثیر نیست و درست این است که زمانی ازدواج انجام شود که فرد به آن رشد کافی رسیده باشد و سن عقلی اش کامل شده باشد. ازدواج، نیاز به پختگی دارد؛ ولی به طور کلی در کشور ما حدود سنی 23 تا 25 برای دختر و برای پسر 27 تا 30 سالگی سن مناسبی است. پسرها دیرتر به پختگی می رسند.

 

این پختگی را از کجا می شود تشخیص داد؟
برای تشخیص این پختگی حتما توصیه می شود جوانان قبل از ازدواج نزد مشاور بروند و با مشاوره ها و تست های مخصوص ازدواج، این موضوع را بررسی کنند که هم انتخاب درستی صورت پذیرد و هم دو جوان از نظر پختگی و آمادگی برای زندگی مشترک بررسی شوند. 

 

- نظرتان راجع به ازدواج در سنین پایین چیست؟ یعنی قبل از اینکه یک جوان، به اصطلاج جوانی کرده باشد؟
علم روانشناسی، ازدواج در سن پایین را قبول ندارد؛ به خصوص در مورد پسرها وقتی که به قول معروف جوانی نکرده وارد زندگی می شوند، احتمال اینکه در بزرگسالی و در سنین بالاتر 35-30 پشیمان بشوند و در زندگی زناشویی شان خیانت و طلاق عاطفی صورت بگیرد، وجود دارد. خامی کردن، جوانی کردن، خوشی کردن و کسب تجربه از مراحل رشد انسان است؛ ولی متاسفانه در فرهنگ ما بسیاری از خانواده ها نگرانند و می خواهند هرچه زود تر فرزندانشان را سر و سامان بدهند که این جوانی کردن، صورت نگیرد. توجه داشته باشید ما در میان مراجعین خود کسانی را داریم که ازدواج های موفق و روابط خوبی با همسرانشان داشته اند ؛ اما وقتی که علت خیانت را بررسی کردیم، مرد گفته است من جوانی نکرده ، وارد زندگی شدم  وگرنه خانم من هیچ مشکلی ندارد.

 

- چگونه است که تصویر رویایی قبل از ازدواج با تجربیات بعد از آن آنقدر متفاوت است؟
اولا اینکه جوانان – چه دختر و چه پسر، البته در دخترها بیشتر مشاهده می شود- به موضوع ازدواج به گونه ای رویایی و آرمانی نگاه می کنند و فقط قسمت هیجان را می بینند؛ در حالی که ازدواج از سه بخش تشکیل می شود: بخش رفتاری، بخش هیجانی ، بخش شناختی اما جوانان به بخش رفتاری و شناختی و سختی ها توجه نمی کنند؛ چون در سن هیجان هستند و شرایط سنی آنها هیجان را می طلبد.
دیگر اینکه آموزش و آگاهی کافی ندارند، بنابراین وقتی که وارد زندگی می شوند و رفته رفته عشق و محبت اولیه کمرنگ می شود و مشکلات یکی یکی خودش را نشان می دهد، مهارت ندارند و بلد نیستند چه کنند و چگونه مسائل را حل و فصل کنند؛ ولی اگر از ابتدا آموزش دیده باشند و بدانند که دلایل کمرنگ شدن عواطف چیست، کمتر دچار نگرانی و مشکل می شوند؛ مثلا اینکه بدانند که ترشحات هورمونی پیش از ازدواج باعث هیجان و عشق و احساس می شود و بعد از ازدواج، این ترشحات و هیجان ناشی از آن کم می شود، به یکباره با مواجهه با چنین مشکلی دچار شوک و سرخوردگی نمی شوند.


- تعریف شما از عشق چیست؟
عشق انواع و اقسام دارد. یک قسم آن ناسالم یا سالم بودن است. در نظریه مطالعاتی عشق در روانشناختی، عشق سالم تشبیه به یک مثلث می شود که سه راس دارد. یک رأسش جاذبه (بخش هیجانی عشق) و رأس دیگر صمیمیت (بخش رفتاری عشق) و رأس سوم، تعهد (بخش شناختی عشق) است. عشق از جاذبه و هیجان شروع می شود و  وقتی دو نفرنسبت به هم کشش و جاذبه دارند، تصمیم به داشتن یک رابطه می گیرند. کم کم رفتارهای یکدیگر را می بینند و سپس به سبب ویژگی های فردی و خاص یکدیگر، به هم علاقه مند می شوند . ویژگی هایی چون مهربانی، خونگرمی، درک و شعور و تعهد و... کم کم از قسمت رفتاری به صمیمیت می رسند و این صمیمیت سبب می شود که دو جوان تصمیم بگیرند تا این پدیده ، خوشایند، جدی و ماندگار بشود که در این زمان در ایران به شکل رسمی به خواستگاری می روند.


- چه زمانی از نظر شما یک عشق ناسالم است؟
اگر جوانی نزد من بیاید و بگوید من عاشق شدم و از او بپرسم چرا، چه شد که این احساس را داری و دلیل نداشته باشد، این عشق ناسالم است چون فرد دچار هیجان شده است. عشق سالم و پخته، عشقی است که در آن بینش وجود دارد و ویژگی های مثبت و منفی هر دو طرف دیده می شود و هر سه رأس مثلث عشق یعنی هیجان و صمیمیت و تعهد را دارا باشد.


- باید و نبایدهای ازدواج از دیدگاه شما چیست؟

از نظر علوم انسانی باید و نباید افراد با هم متفاوت است. مهم ترین آنها سلامت روان است که دو طرف باید داشته باشند و این با مشاوره معلوم می شود و برای جوانان به ندرت این موضوع قابل تشخیص است؛ اما در مشاوره پیش از ازدواج، ما زوج ها را از علائم هشدار دهنده آگاه می کنیم.


-  این علائم هشداردهنده چیست؟

علائم هشداردهنده، صفاتی است که حتما باید در جوانان در آستانه ازدواج بررسی شود. این صفات از این قرارند:
1- مسئولیت پذیری
2- بلوغ و پختگی که همان گونه که پیش تر گفته شد، اصلا به سن ربط ندارد.
3- وابستگی بیمارگونه به چیزی یا شخصی ؛ مثلا فردی به پدر یا مادر خود به شکلی افراطی وابسته باشد یا این که شغلش همه زندگیش باشد.
4- وابستگی به مواد مخدر و الکل
5-فرد چشم چران
6- فرد کنترل گر- ا فراد محدود کننده و کنترل گر در شمار افراد خط قرمزی هستند.


-به نظر شما هم سطح بودن دو خانواده یا دو جوان چقدر در موضوع ازدواج اهمیت دارد؟
یکی از موضوعات مهمی که ما از خانواده ها می خواهیم که مورد توجه قرار دهند و رعایت کنند، هم کفو بودن است؛ هم کفو بودن یعنی اینکه از نظر مذهبی، موقعیت و طبقه اجتماعی، سطح اقتصادی، سطح فرهنگی و تحصیلی، خانواده ها در یک سطح باشند ؛ ولی اگر خانواده پسر یک پله بالاتر باشد، اشکالی ندارد. گذشته از خانواده ها ، از نظر تحصیلات خود دو جوان هم می بایست در یک سطح تحصیلی باشند.

 

- عده ای براین باورند که ازدواج های سنتی که دختر و پسر یکدیگر را نمی دیدند و خانواده ها برای جوانان تصمیم می گرفتند، موفق تر بوده است، نظر شما درباره دوران آشنایی پیش از ازدواج چیست؟
عنایت داشته باشید که جوانان باید پیش از ازدواج حتما دوران آشنایی داشته باشند؛ اما این آشنایی شروطی دارد. جوانان امروز، دوران دوستی دارند و در این دوران دوستی تبادل احساس می کنند؛ نه تبادل اطلاعات یعنی کودکان درونشان باهم درگیر است نه بالغ هایشان و در این دوران تنها به گشت و گذار و خوشی می پردازند و در مورد اهداف و دیدگاه ها باهم صحبت نمی کنند؛ در نتیجه تنها بخش هیجانی عشق افزونی می یابد و مدام بالا می رود و بالا می رود و سبب می شود که دو جوان، نکات منفی یکدیگر را نبینند.


- شروط دوران آشنایی از دید شما چیست؟
الف. آشنایی به قصد ازدواج باشد.
ب. خانواده ها باید در جریان این دوستی یا آشنایی باشند و زیر نظر خانواده ها رفت و آمدها صورت گیرد .
ج. در این رفت و آمد ها سئوالاتی پرسیده شود و همه چیز به پرسش و پاسخ کشیده شود تا به شناخت بینجامد.این سئوالات می تواند از دوران کودکی ، ارتباط با والدین، با خواهر و برادر ها و ... باشد.
د. در قرارهای ملاقات بدقول و خوش قول بودن، خسیس و دست و دلباز بودن و دیگر رفتارهای اجتماعی از جمله آداب غذا خوردن و تعامل با دیگر افراد را زیر نظر بگیرند و به این ترتیب طرف مقابل را محک بزنند.
ه. حتما نزد مشاور بروند – درست است که ازدواج به قول قدیمی ها هندوانه سربسته است؛ اما مشاوره به شما کمک می کند تا یک برش از این هندوانه برای شما باز شود و با شناخت علائم هشدار دهنده ، اختلالات، اختلافات و مشکلات خاص، در انتخاب تا 50درصد برای شما در انتخاب کمک کننده باشد.

 

- اگر شما دختر یا پسر در آستانه سن ازدواج داشتید، شروط مهم شما برای خانواده مقابل چه بود؟
1. ملاک اول و اصلی من سلامت روان است.
2. داشتن دوران آشنایی زیر نظر والدین و ارتباط خانوادگی در آن دوران چرا که خانواده بستر رشد و سلامت و شخصیت انسان است و ریشه و اصالت فرد را می نمایاند.
3. پختگی و بلوغ اقتصادی- درباره پسران- یعنی اینکه فرد خود از عهده یک زندگی بربیاید. نه اینکه خانواده بگوید: ما تأمین و حمایت می کنیم و اساسا این یک مرحله از رشد است و باید فرد بتواند در آن ثبات داشته باشد.
4. آمادگی ازدواج از هرنظر و نه به واسطه تحمیل هایی نظیر فشار خانواده، نیاز جنسی، فرار از محیط خانه، احساس تنهایی و ... چرا که این ها دلایل درستی برای ازدواج نیست.
5.در پسرها شغل مناسب، تعهد ، مسئولیت پذیری، اهل کار و تلاشگر بودن چون در فرهنگ ایرانی مرد تکیه گاه زن است و در هر دو جنس، وجود حجب و حیا بسیار مهم است. متاسفانه در بعضی از خانواده ها مرزها فرو ریخته است و پرده دری صورت می گیرد که برای زندگی مشترک بسیار خطرناک است.


-آیا دختران و پسرانی که علیرغم ابراز عشق و علاقه، پیوسته با یکدیگر یا با خانواده های یکدیگر در دوران آشنایی بحث و مجادله و درگیری دارند، می توانند زندگی موفق و در آرامشی در آینده داشته باشند؟
این گونه ارتباط دو حالت دارد. دو نفردر چنین روابطی یا مهارت ارتباط سالم را ندارند یا این که مورد مناسبی برای یکدیگر نیستند که معمولا دومی صادق است؛ ولی چون جوانان دچار هیجان هستند و به یکدیگر وابستگی – نه دلبستگی- به سبب عادت پیدا کرده اند، به رفتارهای ناراحت کننده و نادرست همدیگر تن در می دهند.
ما بارها و بارها از مسئولین خواسته ایم که مشاوره و آموزش های مهارتی پیش از ازدواج نیز مانند آزمایش خون و ... اجباری شود ؛ چرا که آموختن این باید ها و نباید ها جز ضروری شروع یک رابطه، آن هم رابطه ای به این مهمی است که اگر در مسیر درست هدایت شود جز مرگ نباید سببی برای جدایی اش باشد؛ نه این که به شش ماه و یک سال نرسیده به طلاق بینجامد.


-بسیاری از مردها بر این باورند که در زندگی یک نفر باید فرمان بدهد. من براین باورم که در یک هم اندیشی مثبت می بایست در هر موضوعی رای و نظر کسی که بینش و تخصص و تشخیص بهتری دارد، عملی شود ؛ یعنی شعور سالاری در روابط حاکم باشد ؛ نه جنسیت. نظر شما چیست؟
من هم مثل شما معتقد به تفاهم سالاری هستم؛ اما چیزی که امروزه بحث داغ روز و بسیار پر اهمیت است، نیاز های زن و مرد است و این نیاز ها به نسبت جنسیت متفاوت است ؛ چرا که فرهنگ ما ، فرهنگ تفکیک جنسیت است. ما از کودکی به پسران خود می گوییم: مرد که گریه نمی کند. مرد اشتباه نمی کند ،مرد باش،  پسرا شیرند و ... هنوز هم در بسیاری از خانواده ها به پسر ها توصیه می شود که در نبود پدر و مادر مواظب خواهر بزرگترشان باشند. پس مرد این جامعه ، پسر دیروز است که می پندارد اشتباه نمی کند؛ تصمیم گیرنده است و می بایست در راس خانواده باشد . مقصر هم نیست.  این برایش  یک حق و یک نیاز شده است. خانمها چون این نیاز را نمی شناسند و بلد نیستند چگونه آن را اغنا کنند، یا فرهنگ و تربیت متفاوتی در خانواده خود داشته اند،به بن بست می رسند. در چنین شرایطی ما می گوییم که آقایان دوست دارند و نیاز دارند که قدرتمند باشند و اگر نباشند، می پندارند که هویتشان زیر سئوال می رود ؛ از این رو احساس خطر می کنند و پرخاشگر، کنترل گر و زورگو و محدود کننده می شوند.(البته مردان دیکتاتور و خود محور مقوله ای جداگانه هستند و مورد این بحث نیستند) این گونه نیازها در خانم ها هم به گونه ای دیگر وجود دارد؛ برای مثال اگر زنی در زندگی زناشویی خلاء عاطفی نداشته باشد و از عشق و عاطفه و احساس همسرش پر باشد،با مشکلات دیگر به هرشکل کنار می آید. بهتر است زن و مرد نیاز های یکدیگر را در فضای فرهنگی خود بشناسند و به آنها اهمیت بدهند.
ما موارد بسیاری داشته ایم که مرد با همسر پزشک، استاد دانشگاه یا ... نتوانسته است کنار بیاید و رفته با منشی خود دوست شده است. چون آنجا می تواند قدرت خود را حفظ کند.خانم ها باید بپذیرند که این نیاز -هرچند کاذب و بی اساس- وجود دارد و ریشه های مردسالار ی در جامعه بسته به سطح فرهنگی خانواده ها هنوز کم و بیش موجود است.

 

-اگر بخواهید به جوانان بگویید که در زندگی مشترک حدود و حقوق انسانی خود را بشناسید و از اولی پا فراتر و از دومی عقب نشیتی نکنید، این حقو ق و حدود از نظر شما چه چیز های هستند؟
ببینید هر کسی یک حریم خصوصی، یک مرز و یک خط قرمزهایی برای خود دارد. این خط قرمز ها برای بعضی ها درآمدشان است. برای برخی موبایل و کیفشان است و برای عده ای مسائل اخلاقی و رفتاری است، بنابراین با مشخص کردن این مرزها و خط قرمز ها در ابتدا ، یاد بگیریم که حریم خصوصی همدیگر را رعایت کنیم و به آن احترام بگذاریم و وارد این حریم خصوصی نشویم. من همیشه توصیه می کنم که همه باید لیستی از باید و نباید های خود تهیه کنند و به همسر خود اعلام کنند.
دوم : یاد بگیرید که نیاز ها، خواسته ها و اعتراض های خود را با یکدیگر مطرح کنید و این از مهم ترین حقوق شماست؛ اما با این شرط که به شرایط و توانایی طرف مقابل هم توجه داشته باشید. در کتاب" شازده کوچولو" آموزش هایی به زبان کودکانه دارد که نقل یکی از آنها در این باره خالی از لطف نیست؛ مثلا در یکی از سیاره ها فردی بود که می گفت : من پادشاه جهانم. هر فرمانی بدهم، اجرا می شود. مثلا من به خورشید فرمان می دهم که صبح ها طلوع و عصر ها غروب کن . به ماه می گویم که شب در آسما ن بتاب. راز پادشاهی من این است که از هرکس کاری را می خواهم که می تواند انجام بدهد.

پس اگر درخواستی را گفتید و فایده نداشت، مدل گفتن را عوض کنید. توجه داشته باشید که آقایان دیداری و خانمها شنیداری هستند . خانمی که همسرش صدای او را نمی شنود، بهتر است برای او یک نامه محبت آمیز بنویسد و در میانه ابراز عشق و علاقه آن خواسته ، اعتراض یا نیاز را مطرح کند. گاهی من به مراجعینم می گویم : درخواستتان را به صورت یک نوشته درشت تایپ کنید و به در یخچال بچسبانید.اگر همسرتان پرسید که این چیست ، بگویید خواسته من است.
اگر دستوری یا والدانه چیزی را خواستید و متوجه شدید که روش اشتباهی بوده است، این بار آن خواسته را بالغانه و خاضعانه مطرح کنید. گاهی از لحن جدی خارج شوید و با خنده و شوخی حرفتان را بزنید و توجه داشته باشید برخی حرف ها برای در لفافه گفتن و برخی حرف ها برای هرگز نگفتن است.
و درباره خانم ها اعتماد به نفس ضعیف که حاصل محدودیت ها و آموزه های نادرستی چون خود سانسوری و ... است، سبب می شود که از حق خود بگذرند و گاهی هم – نه تنها در مسائل زناشویی که در بسیاری از مسائل اجتماعی- چون حقوق خود را نمی شناسند، از حق مسلم خود عقب نشینی می کنند و قافیه را می بازند و بدهکار هم می شوند.


-نظرتان راجع به دوران نامزدی و تابوی به هم خوردن احتمالی آن در فرهنگ ما چیست؟
من به همه خانواده ها دوران نامزدی را برای ازدواج پیشنهاد می کنم؛ هرچند که خانواده های سنتی دوران آشنایی را قبول ندارند؛ اما این دوران بسیار ضروری است و برای رعایت مسائل شرعی می شود صیغه محرمیت بین دختر و پسر خوانده شود متاسفانه باید بگویم این که به هم خوردن نامزدی یک فاجعه وتابوی بزرگ پنداشته می شود، از آسیب های اجتماعی فرهنگ ما است. اصلا نباید فکر کرد که به هم خوردن نامزدی یک لکه ننگ و یک برچسب بر پیشانی فرزند ما است . برعکس، قطع یک رابطه، به معنای بد بو دن هیچ یک از طرفین آن رابطه نیست و از شعور بالا سرچشمه می گیرد که اگر رابطه ای نا همگن و ناسالم است، به خاطر رفتن آبرو ، حرف مردم و اشتباهات ناآگاهانه و عوامانه ، دو جوان و فرزند احتمالی آن ها و یک زندگی را قربانی نکنیم . از طرفی یک ازدواج نادرست دیر یا زود تخریبش را خواهد داشت . آن وقت دیگر چیزی برای پنهان کردن نمی ماند. پس همواره باید راهی را انتخاب کرد که آسیب کمتری برساند.

 

-نظر شما درباره گذشتهای اشتباه در زندگی زناشویی چیست؟
یکی از تاکیدات ما در زندگی زناشویی همین بحث ایثار است که متاسفانه خانم ها به این موضوع توجه نمی کنند. گذشت های اشتباهی که در زندگی زنا شویی تبدیل به وظیفه می شود و یکبار انجام ندادن آن کینه و دل چرکینی در بر دارد.
ببینید نیمکره راست مغز که در خانمها فعال است، نیمکره احساس و عاطفه است. از این رو خانم ها با عشق و ایثار و با تمام وجود، گذشت می کنند ؛ اما در آقایان نیمکره چپ فعال است . نیمکره استدلال و منطق . من بارها شاهد مواردی بوده ام که خانم در دفتر من از گذشت ها و سوختن ها و ساختن هایش با سختی های زندگی با همسرش صحبت کرده و مرد به راحتی پاسخ داده که می خواستی نکنی. مگر من به تو گفتم که گذشت کن؟! این حرف کاملا هم منطقی است و جای هیچ اعتراضی نمی ماند. من همیشه به خانمها می گویم گذشت بیش از حد زندگی را خراب می کند و این نوع گذشت کردن ها ، دیگر گذشت نیست؛ بلکه پرونده سازی است که ناخداگاه در ذهن شما علیه همسرتان صورت می گیرد برای روز گلایه کردن یا تلافی.


-اشتباهات مهم در زندگی زناشویی از نظر شما چیست؟
1. این که طرفین جایگاه واقعی خود را در زندگی نشناسند و دچار خود بزرگ بینی یا خود کم بینی باشند.
2. این که همسران نیازهای طرف مقابل را ندانند و به دنبال شناخت این ویژگی ها نروند. خوشبختانه کتابهای زیادی در این زمینه هست.
3. وقتی که همسران نتوانند تمامی ابعاد زندگی مشترک را مدیریت کنند. ما باید در خود این توانایی را ایجاد کنیم که تک بعدی نباشیم؛ مثلا آنقدر در کار غرق شویم که سایر ابعاد زندگی را فراموش کنیم.
4. وقتی که خانم ها ندانند که مردها مثل سایه می مانند. همان گونه که وسط تابستان مادامی که می روی سایه ات پشت سرت می آید و آنگاه که سرت را برگردانی سایه هم پشت می کند،باید گاهی از مرد دور شد و فاصله گرفت. ما در روانشناسی مبحثی در زوج درمانی داریم با عنوان یکی بود یکی نبود و در آن آموزش می دهیم که گاهی باش گاهی نباش. هرروز صبحانه درست نکن .گاهی بخواب و...
6. وقتی که همسران همه شاخه های ارتباط در زندگی زناشویی را به تعادل به کار نگیرند.


-لطفا این شاخه های ارتباطی را معرفی کنید.
ارتباط کلامی، ارتباط جنسی، ارتباط عاطفی و ارتباط لمسی شاخه های ارتباط در زندگی زنا شویی هستند و در همه این زمینه ها یک زوج باید مهارت های لازم را کسب کنند.مثلا در ارتباط کلامی باید یادبگیرند که شنونده و گوینده فعال باشند. ویژگی: کسی که شنونده فعال است باید دست از همه کارهایش بکشد و بنشیند روبروی طرفی که گوینده است و با تماس چشمی منقطع که حتما نمایانگر بازخورد شنونده در طول صحبت های گوینده باشد و در این راستا حتما از حرکت های سر و صورت وپرسش استفاده کند.

ویژگی گوینده فعال: باید واضح و صریح صحبت کند.  سرزنش و قضاوت استفاده نکند . موضوع را جامع بگوید؛ اما شاخ و برگ ندهد. حتما در میانه صحبت مطمئن باشد که شنونده خوب گوش می دهد ؛ مثلا بپرسد متوجه شدی ؟ ابهامی وجود ندارد؟ و ... در نهایت هم واضح و روشن بگوید چه می خواهد.
در ارتباط جنسی و لمسی هم بسیار مهم است که مهارت کسب شود. مثلا در ارتباط لمسی شما می توانید در طول روز با بوسیدن، نوازش کردن و در آغوش گرفتن به یکدیگر و  ابراز علاقه، روابط عاطفی خود را به این ترتیب مستحکم کنید.

 

-مشکلات اساسی برسر راه ازدواج جوانان به جز مشکلات اقتصادی چیست؟
1- اولین و مهم ترین آن همان مشکلات اقتصادی است.
2- وضعیت اجتماعی که بسیار خراب است.اقدام به ازدواج دلایل و انگیزه هایی می خواهد. یکی از دلایل ازدواج، نیاز جنسی است که در آقایان پررنگ است. وقتی شرایط اجتماعی به سمتی رفته که این نیاز به راحتی برآورده می شود...
3ن- دختران سهل گیر شده اند . احساس خود باوری و خود ارزشمندی آن ها پایین است.ملاک های درستی ندارند و نمی دانند برای چه ازدواج می کنند و نمی دانند که مردها شکارچی هستند .دوست دارند دنبال شکار بدوند. وقتی دست نیافتنی باشد، بیشتر خرج می کنند. بیشتر بها می دهند. اما دختران ما آنقدر خودشان را کوچک می کنند که مردها ارزشی برای آن ها قائل نمی شوند.

4- انتخاب های اشتباه قبلی جوانان : گاهی یکی دو بار انتخاب نادرست و شکست ، جوانان را مایوس و منصرف می کند.چون خودشناسی جوانان ضعیف است و نمی دانند از زندگی چه می خواهند.
5-خانواده ها نیز گاهی سختگیری های افراطی می کنند که بهتر است در آن ها تجدید نظر کرد.

 

-آموزه های اشتباه فرهنگی ما در زمینه ازدواج چیست؟
مدل های تربیتی ما برای دختران و پسران کاملا متفاوت است. پسرانمان را تا می توانیم پر و بال می دهیم و دخترا نمان را محدود و محصور می کنیم و این موضوع به شکل انکار ناپذیری در شخصیت و کنش ها و واکنش های آینده دختر و پسر تأثیر می گذارد. به ویژه در دختران حس خودباوری ،خودارزشمندی (عزت نفس) و اعتماد به نفس را کاهش می دهد و روابط آینده آنها را مختل می کند و در همان بدو انتخاب همین خودباوری ضعیف، باعث می شود در انتخاب اشتباه کنند.
چرا دختر باید باحیا باشد و پسر نه؟ چرا پسر می تواند بلند بخندد و دختر نه؟ چرا پسر نباید گریه کند چون مرد است؟ چرا... و چرا... و چرا....؟! متاسفانه این روش های اشتباه که پسران را جسور و دختران را سازگار و خود سانسور بار می آورد ،تاثیرات بسیار منفی در سلامت روان جامعه دارد و افراد را دچار بیماری های روحی مثل وسواس، اضطراب و ... می کند. به طوری که ما از افسردگی در روانشناسی با عنوان سرما خوردگی روحی یاد می کنیم .انقدر که در جامعه شایع است.

 

و سخن آخر ...
این که به فرزندانمان بیاموزیم برای خودت زندگی کن نه به حرف دیگران چرا که مهم تر از هم تو هستی تا اضطراب" این نکند ها " و " "مردم چه می گویند هاَ " از جان فرزندانمان دور شود.


شبکه لیران

تعداد بازید: 2386     تاریخ ثبت: 1392/07/17

پیشنهاد ما به شما