تاثير دست يافتن به "احساس ما بودن" دراستحكام روابط زناشويي

تاثير دست يافتن به "احساس ما بودن" دراستحكام روابط زناشويي
گونه مطلوب دست يافتن به احساس ما بودن، در زندگي خانوادگي قابل تحقق است، ولي در دوران عقد نيز بايد به ميزاني اطمينان بخش متحقق شده باشد تا بر اساس چنين اعتمادي زندگاني استمرار يابد.

 یكي از مسائل مهم و اساسی كه باید زن و شوهر از همان ابتداي زندگي تلاش کنند بدان دست یابند مفهوم "ما بودن"است. یک جامعه شناس آلماني مي گويد به وجود آمدن "ما" به خانواده معنا مي بخشد و موجب دوام آن مي شود.

اگر خوب تامل نماييم در مي يابيم كه روزهاي اول زندگي اگر چه زن و شوهر به وجود ديگران واقف هستند، اما جنبه ي فردي در وجود آنان همچنان قوي است. هر چند كه آنان از كلمه ما استفاده مي كنند، ولي استفاده از كلمه ما با دسن يافتن به "احساس ما بودن" تفاوت دارد. البته انتظار هم نيست كه زن و شوهر در همان ابتدای زندگی مشترک به احساس "ما"بودن دست يابند و کم کم با افزايش تجربه و قرار گرفتن در يك ارتباط صميمانه مي توانند به آن دسترسي پيدا كنند.

آنچه در اوايل ازدواج وجود دارد، بيشتر توجه داشتن به مفهوم من است و اگر فرد در همان حال باقي بماند، همسر او در زندگي احساس شادي نمي يابد و زندگاني آنها نيز دوام و پايداري چنداني را در پيش روي خود نمي بيند و در صورت تداوم و همبستگي ظاهري زوجين، در وجود آنان گسستگي عميق پديد مي آيد كه اطلاق نام "طلاق پنهان" بر آن بدون مسمي نيست.

پس يكي از ملاك هايي كه با ملاحظه ي آن مي توان به ادامه ي حيات مشترك اميد بست، تحقق مسئله ي احساس ما بودن است. يعني آنكه هر چه از عمر ازدواج سپري مي شود، احساس ما بودن نيزقوت بيشتري پيدا كند، به نحوي كه زن و شوهر احساس تعلق بيشتري نسبت به هم پيدا كنند و در زندگاني صرفا به دنبال دست يافتن به خواسته هاي شخصي نباشند، بلكه به گونه اي عمل كنند كه حاصل كنش آنان در همسرشان احساسي را بر انگيزد كه او علاوه بر تلاش براي نيل به خواسته هاي خويش،ضمن مهم تلقي كردن خواسته هاي همسر خود، او را در راه دست يافتن به درخواست هايش كمك نمايد. بدين ترتيب هر دو در جهت تحقق بخشيدن خواست همسر گام بردارند و چون دست يافتن او را به خواسته ي خويش مي بيند،با او بيشتر احساس همبستگي و يكدلي مي كند، چراكه موفقيت همسر را موفقيت خود قلمداد مي نمايد.

يكي از دلايلي كه ازدواج در اسلام يك امر مقدس است، اين است كه ازدواج اولين قدمي است كه انسان از خودپرستي و خوددوستي به سوي غير دوستي بر مي دارد. تا قبل از ازدواج فقط يك "من" وجود داشت و همه چيز براي "من بود. اولين مرحله اي كه اين حصار شكسته مي شود، يعني يك موجود ديگري هم در كناراين "من" قرار مي گيرد و براي او معنا پيدا مي كند، كار مي كند، زحمت مي كشد، خدمت مي كند، نه براي "من" بلكه براي "او" در ازدواج است.

بعد كه داراي فرزند مي شويم ديگر" اوها" مي شود و گاهي آنچنان "اوها" مي شود كه اين من بيچاره فراموش مي شود. "او" و "اوها" و اين ها قدم هاي اولي است كه انسان از حالت مني و خود خواهي خارج مي گردد و به سوي غير دوستي مي رود و او هم مورد توجه قرار مي گيرد.

براي اينكه فردي بتواند دست يافتن به احساس ما را مورد بررسي قرار دهد،بايد توان بررسي آن را در وجود خود و در همسر خود داشته باشد. مثلا فردي كه مي تواند خود را به جاي همسر خويش قرار دهد و به مشكل همان گونه نگاه كند كه همسرش بدان مي نگرد و يا قادرباشد جهان را از دريچه ي چشم او ببيند، گام موثري در اين راه برداشته است. اين امر زمينه خوبي را براي درك متقابل فراهم مي سازد.درك هر فرد توسط ديگري نشانه ي ديگري از دست يافتن به احساس ما است.

نشانه ديگر اين است كه فرد به هنگام تصميم گيري درباره ي اموري كه به زندگاني مشترك بر مي گردد.به نظرات و روحيات همسر خويش نيز توجه مي كنيم و به مشورت كردن با همسر و خواستن نظر او نيز اقدام مي كنيم. بدين ترتيب همسر هم احساس مي كند كه افكار و انديشه ها و خواسته هاي وي نيز در نزد همسر خود از جايگاه و منزلتي برخوردار است.

بنابراين نكته ديگري كه از نشانه هاي دست يافتن به احساس "ما" است،اين است كه فرد سعي مي كند جهت شناخت بيشتر همسر تلاش كند تا به زواياي وجودي همسر خود پي ببرد. در اين صورت اگر واقعا خصوصيت و يا ويژگي خاصي را در همسر خود شناخت و آن را باور كرد،ديگر او سخن بدبينان را نسبت به همسر خود نمي پذيرد، زيرا در آنان كه احساس "ما " پديد آمده است، ديگر تلاش سخن چينان و انسان هاي بدبين فاقد كارايي لازم است و به همين دليل زندگي پايدار مي ماند،چراكه ديگران نيز آن گاه مي توانند جهت سست كردن حياتي مشترك گام بردارند كه  احساس "ما " را نبينند.


مهر

تعداد بازید: 1673     تاریخ ثبت: 1392/07/25

پیشنهاد ما به شما