👫حرف مادرم درست بود👫

👫حرف مادرم درست بود👫 زنگ در که به صدا در آمد ،به سرعت گوشی اف اف را برداشتم وبدون اینکه بپرسم چه کسی پشت در است،دگمه را فشردم .حدسم درست بود.مادرم بود .صورتش ازگرما وخستگی گل انداخته بود. درون هال که رسید روی مبل ولو شد و گفت: اگر حرف مرا گوش می کردی ، این طوری سنگ روی یخ نمی شدم.
قلبم هری ریخت .معنی این حرف مادر این بود که خانواده مریم جواب منفی داده اند.دستهایم را با خشم به هم کوبیدم وگفتم:-خیلی دلشان بخواهد .مگر من کم دارم؟
مادر نگاه شماتت باری به من انداخت وگفت: عقل ، بله عقلت کم است.اگر عقل درست وحسابی داشتی می فهمیدی که خانواده ی ما و آنها هیچ تناسبی با هم ندارند.من هم اگر جای پدرمریم بودم ، جواب منفی می دادم .چقدر به تو گفتم از فکر ازدواج با مریم بیا بیرون ، اما گوش نکردی.
-حالا کی گفت با پدر مریم حرف بزنی؟مگر قرار نبود اول با مادرش ...
نگذاشت ادامه بدهم ، با دلخوری گفت:-طلبکار شده ای ؟ خب وقتی پدرش رشته ی صبحت را در دست گرفته ف چکار کنم؟تازه بالاخره که چی ؟به هر حال رضایت پدر برای ازدواج دختر شرط است .
با غرور خاصی گفتم :
-مهم نظر دختراست که او هم موافق است.
-او فقط شانزده سال دارد ، نه کاری داری و نه تحصیلات عالیه ای ف مریم فقط تیپ تو را پسندیده است.
خودم رادرآینه قدی روبرو برانداز کردم و گفتم:
-صد بار هم که شده به خواستگاریش می روم و بالاخره با او ازدواج می کنم.
مادر یک لیوان آب خنک برای خودش ریخت و گفت :-من که دیگر به خانه شان نمی روم.اگر بدانی پدرش چه چیزهایی بارم کرد.
-غلط کرد .او به ثروت و پولش می نارد .زندگی که فقط پول نیست.
-خواهرم وارد بحث شد و گفت :
-ببین علی رضا ، به جای خط ونشان کشیدن ،همت کن ودر دانشگاه قبول شو.اگر تحصیلات عالیه داشت باشی خیلی مهم است و...

تعداد بازید: 1369     تاریخ ثبت: 1396/02/07

پیشنهاد ما به شما