👫حرف مادرم درست بود3👫

👫حرف مادرم درست بود3👫 👫http://www.darkenareto.ir👫

سلام دوستان گلم

درادامه داریم:

ازروز هشتم در خیابان به دنبال موقعیتی بودم که با یک دخترآمریکایی باب آشنای را بازکنم وبعد ازاو بخواهم با من ازدواج کند.این موقعیت غروب آن روزنصیبم شد.وقتی خسته وناامید به طرف خانه ی سیروس می رفتم ، دو جوان را دیدم که دختر جوانی را مورد ضرب وشتم قرار داده بودند ودختراز مردم کمک می خواست .آنها دریک خیابان فرعی وخلوت بودند و معدود عابرانی که از آنجا می گذشتند، اعتنایی به آنها نمی کردند.خونم به جوش آمد وبا آن دو جوان درگیر شدم ودختررا از دستشان نجات دادم.صورتم خونی شده بود ..دخترکه اسمش (الیزا)بود از من تشکر کرد وخواست با هم قهوه ای بنوشیم.به نزدیکترین کافی شاپ رفتیم خونهای صورتم را شستم و دریک فضای رمانتیک رویایی روبروی (الیزا)نشستم .او دوباره ازمن نشکر کرد  واز کاروبارم پرسید .به او گفتم که ایرانی ام ودوست دارم ساکن آمریکا بشوم و با یک دختر آمریکایی ازدواج کنم.شماره تلفنش را به من داد وگفت:
-خوشحال می شوم که دوباره ببینمت.
این را به فال نیک گرفتم وفکر کردم اویک دل نه ،صد دل عاشق من شده است،درحالی که وقتی به خانه رسیدم،دیدم پولهای جیبم را زده است وتلفنش هم قلابی است .سیروس که از خنده روده بر شده بود ،گفت:
-پسراین چیزها دراینجا فراوان است .باید حسابی حواست جمع باشد.
این شکست به من آموخت که مسائل را سهل وساده نگیرم .روزهای بعدی نیز دربه در به دنبال ازدواج با یک دختر آمریکایی و گرفتن گرین کارت بودم،اما زمان تند وسریع می گذشت ومن هنوزبه مقصود خود نرسیده بودم.یک هفته به پایان اعتبار ویزایم باقی مانده بود که سیروس گفت:
-تو می توانی با یک ایرانی ازدواج کنی.یک زن ایرانی که گرین کارت داشته باشد.ازدواج تو با او به معنای قانونی بودن اقامتت دراینجاست.
-کسی را در نظر داری؟
-آره، فتانه زند مطلقه ای است که با تنها دخترش زندگی می کند .او بیست ونه سال دارد وسه سال از تو بزرگتراست.
سیروس ترتیب ملاقات و آشنایی من با فتانه را داد.او زن خوبی بود ولی وقتی شنید به خاطر چه می خواهم با او ازدواج کنم ،خوشش نیامد و گفت:
-من دراولین ازدواجم شکست خوردم .شوهرم به من خیانت کرد .دوست ندارم بار دیگر بازیچه قرارگیرم.
هرچه برای توضیح دادم که فقط به خاطر گرفتن گرین کارت نیست که می خواهم با او ازدواج کنم ، نپذیرفت .به سیروس گفتم:
-انگارباید کم کم ساکم را ببندم و آماده ی برگشتن به ایران بشوم.
-ناامید نشو!یکی -دو هفته ای هم می توانی قاچاقی د راینجا بمانی....

تعداد بازید: 987     تاریخ ثبت: 1396/02/25

پیشنهاد ما به شما